( 3705)در شب بدرنگ بس نیکی بود |
|
آب حیوان جفت تاریکی بود |
( 3706)سر زخفتن کی توان برداشتن؟ |
|
با چنین صد تخم غفلت کاشتن |
( 3707)خواب مرده، لقمه مرده یار شد |
|
خواجه خفت و دزد شب برکار شد |
( 3708)تو نمیدانی که خصمانت کیاند |
|
ناریان خصم وجود خاکیاند |
( 3709)نار خصم آب و فرزندان اوست |
|
همچنان که آب خصم جان اوست |
( 3710)آب آتش را کُشد زیرا که او |
|
خصم فرزندان آب است عدو |
بد رنگ: که رنگى نامطبوع دارد، ناپسند، نابدلخواه:
چون مزاج آدمى گل خوار شد زرد و بد رنگ و سقیم و خوار شد
44/د 3
و مقصود از شب بد رنگ حیات این جهانى است. در این جهان که عالم محسوس است از یک سو حقیقت براى همگان پوشیده است و از سوى دیگر حواس در محیطى محدود می توانند انسان را رهنما باشند.
خواب مرده: خواب غرور.
لقمه مرده: استعاره از نعمت دنیا.
دزد: استعاره از شیطان و هواى نفس. "دزد شب"، شیطان است که با استفاده از این غفلت،. و بر اثر پیروی از هوی و هوس، سرمایهْ توفیق را میرباید و عُمرت را ضایع می کند.
ناریان: شیطانها.
خاکیان: آدمیان.
ناریان: اشاره به دزد شب (شیطان) است که مطابق روایات چون از آتش خلق شده بود به آدم سجده نکرد.
فرزندان آب: کنایه از موجودات زنده و انسان است.
نار: آتش.
خصم فرزندان آب: از آن جهت که آتش ترى را مىخشکاند.
کشتن: خاموش کردن.
عدو: دشمن.
( 3705) در شب بد رنگ بسى خوبیها هست زیرا که آب حیوان قرین تاریکى است.( 3706) با این خشخاش غفلتى که تو مىکارى و ادویه مخدره که بکار مىبرى چگونه سر از خواب غفلت بر مىدارى. ( 3707) لقمه مرده بخواب کمک کرد و خواجه بخواب رفته دزد مشغول کار شد.( 3708) تو دشمنان خود را نمىشناسى موجودات آتشى دشمن وجود خاکیانند. ( 3709) آتش دشمن آب و فرزندان آب است همچنان که آب دشمن هستى آتش است.( 3710) آب آتش را مىکشد و خاموش مىکند براى اینکه او دشمن آب و فرزندان آب است.
مولانا می گوید: کسی که این نشانههاى روشن عبرت را نادیده انگارد، چگونه تواند سر از خواب غفلت بر دارد. در قرآن کریم است که: «زندگانى این جهان چیزى جز سر گرمى و بازیچه نیست، و سراى آخرت زندگى [جاویدان است] اگر بدانند»[1] طالب دنیا به خواب رفته و شیطان در این تاریکى در خزانه ایمان او دست به کار زده. آفرینش شیطان از آتش است و آفرینش آدمیان از خاک و از نخست روز آفرینش آدم، شیطان دشمن او و فرزندان او گردید و گفت: «سوگند به عزّت تو که همگان را بفریبم جز بندگان گزیدهات را»[2]
مولانا میگوید: عامل اصلی هدایت انسان به یکی از این دو راه (سیرالی الله و عشق به حق و رسیدن به آب حیات و دیگری دنیا و مناصب آن و به سوی مرگ آمدن) در خود انسان است. در این جسم خاکی که همچون «شب بد رنگ» تاریک است، ریشه نیکیها را میتوان یافت، چنانکه مطابق روایات آب حیات در تاریکی است. چنان که در داستان خضر آمده است که در ظلمات چشمهاى است که اگر کسى از آن چشمه بنوشد حیات جاودانى خواهد یافت. دنیاى مادى همانند ظلمات، و درک عقلانى همانند آب حیات است. آن آب حیات را در همین ظلمات و با کوشش و رنج دادن تن خاکى توان به دست آورد. حکیم سنایی با بیان روشنتربه همین مطلب اشاره دارد که:
که بدین راه در بدى نیکى است آب حیوان درون تاریکى است
(سنایى، حدیقه، ص 89)
سیر جسم خشک بر خشکى فتاد سیر جان پا در دل دریا نهاد
چون که عمر اندر ره خشکى گذشت گاه کوه و گاه دریا گاه دشت
آب حیوان از کجا خواهى تو یافت موج دریا را کجا خواهى شکافت
موج خاکى وهم و فهم و فکر ماست موج آبى محو و سُکر است و فناست
575- 572/د 1
مولانا براین باور است که درک حقیقت تنها از عهده عقل بر می آید. حواس چون پردهاى ظلمانى پیش دیده عقل را گرفته است. اگر عقل راهبر آدمى شود پردههاى حسى را خواهد سوخت و آدمى را به آب حیات که بقاى به خداست خواهد رساند. چنان که مىدانیم
مولانا میگوید: خواب و راحت این دنیا (غفلت از خدا) مرگ است و خوردن و لذّت دنیا این مرگ را یاری میدهد. (دزد شب) شیطان است که با استفاده از این غفلت سرمایه توفیق و عمر را میرباید. تناول کردن لقمه حرام، باعث میشود که چشم دل از دیدن جمال حق در خواب شود و وقتی خواب غالب شد، غفلت پیش میآید و در این هنگام دزدان شیطان صفت سرمایههای معنوی انسان را به یغما میبرند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |